ارتباط با دنیا ، تجارت آزاد و استفاده از بازارهای جهانی همیشه آرزوی اقتصاد ایران بوده است. چه اعلی حضرت شاه مخلوع ! و چه دولت های انقلابی راست و چپ بعد از انقلاب ، همگی در این نکته متفق بودند که ارتباط با دنیا شرط اساسی یک کشور پیشرفته و صنعتی است. اما بین اصول علم اقتصاد و چیزی که در این سال ها توسط دولت ها تبدیل به سیاست شد فاصله زیادی وجود دارد. این گپ نوشت سعی می کند با توضیح ساده ای از ریشه قدرت ورود و اثرگذاری یک اقتصاد در بازارهای جهانی ، به نقد سیاست های اقتصادی دنبال شده در اقتصاد ایران بپردازد. 

کجای این اقتصاد باز است؟

از دیدگاه علم اقتصاد ، زمانی یک بخش خارجی برای یک اقتصاد ملی معنی پیدا می کند که آن اقتصاد دارای مازاد قابل عرضه یا قدرت تقاضای موثر از بازارهای جهانی باشد. قانون اول تجارت بین الملل که بیش از دو قرن توسط اقتصاددان ها پذیرفته و به کار گرفته شده است قانون مزیت نسبی است. این قانون می گوید برای این که یک اقتصاد در بازارهای جهانی تجارت و داد و ستد داشته باشد باید حداقل در یک کالا دارای مزیت نسبی رقابتی باشد. بدون وجود یک چنین مزیت ای اصلا ارتباط با دنیا یا آن چیزی که اقتصاددان ها به آن رابطه دو طرفه نافع (mutual beneficent trade) می گویند امکان ندارد. به بیان ساده تر ، باید در دنیا حرف ای برای گفتن داشته داشت تا به عنوان یک شریک تجاری پذیرفته شد.

نظریات مختلفی برای توضیح این که این مزیت نسبی  از کجا می آید و چگونه می توان آن را ایجاد کرد در علم اقتصاد بیان شده است. نقطه مشترک تمام این نظریات این است که مزیت نسبی ، ریشه در ویژگی ها و صفات بومی خاص یک اقتصاد دارد. نهاده های تولید در هر کشور در بازارهای آن کشور قیمت گذاری شده و بر اساس تکنولوژی مورد استفاده در تابع تولید آن کشور تبدیل به کالایی می شود که مزیت اساسی و پایه تجارت بین المللی آن با دنیا را می سازد. مهمترین این مزیت ها و صفات بومی برای یک اقتصاد شامل ویژگی های جغرافیایی ، تکنولوژی و فراوانی عوامل تولید می باشد که در نهایت تعیین می کنند یک کشور چه کالایی را با چه کیفیتی و به قیمتی تولید کند و با چه میزان قدرت رقابت وارد بازارهای جهانی شود. کشورهای با رشد دانش بالا و صنایع دانش محور (فناوری اطلاعات ، نانوتکنولوژی ، بیوتکنولوژی ، و...) و دارای نیروی انسانی متخصص و کارشناس کالاهای با ارزش افزوده بالاتر تولید می کنند و در مقابل سایرین حرف بیشتری برای زدن دارند. صدور تولیدات دانش محور برای این کشورها رفاه و توسعه بیشتری به ارمغان می آورد و رفاه و توسعه بیشتر باز زیرساخت تولیدات پیشرفته تر و باز رفاه بیشتر را فراهم می کند. در مقابل ، کشورهای جهان سوم و معمولا نفتی قرار دارند که با اتکا به خام فروشی نفت فقط هزینه تامین واردات کالاهای تولید شده دیگر کشورها را بدست می آورند و در پروسه تولید تکنولوژی خاصی را دنبال نمی کنند. آن چه در این کشورها همواره گسترش پیدا می کند فقط شرکت های ملی نفت است نه دانشگاه ها و مراکز تحقیق و توسعه (R&D) و شرکت های دانش بنیان.

با وجود تصریح علم اقتصاد بر این نکات ، اما در اقتصاد ایران – که مدت هاست به دنبال خارج شدن از شمار اقتصادهای جهان سومی و ورود جدی به عرصه تجارت بین الملل است – راه دیگری برای ارتباط موثر با دنیا دنبال می شود. از زمان انفجار عایدات نفتی در سال 1352 ، خیال توسعه و پیشرفت و تبدیل شدن به ژاپن خاورمیانه با درآمدهای نفتی گره خورد و این اعتقاد پیش آمد که با درآمد بیشتر نفتی و رابطه بهتر با دنیا خارج می توان هر چیزی را وارد کرد حتی رشد و توسعه اقتصادی !!! این اندیشه هم چنان به بعد از انقلاب اسلامی هم منتقل شد و دولت های انقلابی یکی پس از دیگری – از دولت های راست گرفته تا تکنوکرات ها و دولت های چپ و اصلاح طلب – از این نکته غفلت کردند که آن چیزی که مزیت رقابت با دنیای خارج را فراهم می کند ، توان بومی و درون زای یک اقتصاد در تولید کالا و خدمت سودآوری است که در دنیا تقاضا می شود. هر دولتی پس از دولت دیگر سعی کردند به یکی از کشورهای قدر قدرت (چین و روسیه تا آمریکا و سه برادر اروپایی) نزدیک شوند و در ازای معاوضه دلارهای نفتی از آن ها سرمایه ، ماشین آلات و کالاهای مصرفی وارد کنند. در تمام این سال ها این سیاست دنبال شد اما هم چنان از این نکته غفلت شد که برای ارتباط موثر با دیگر کشورها باید جلوی فرار مغزها گرفته شود تا نشتی های تکنولوژیک کشور به بهای تجاری سازی دانش در کشورهای دیگر هدر نرود. این نکته دیده نشد که وقتی عمده تولیدات صنعتی بزرگ این کشور همچنان با الگوی تزریق نفتی دولت های قبل از انقلاب کار می کنند ، و سهم دانش در این اقتصاد جایی ندارد ، هیچ گاه کیفیت یک خودروی ایرانی به اندازه ای نخواهد بود که دنیا او را به عنوان یک شریک تجاری قبول کند. تفاوت خودروسازان بزرگ دنیا مانند فورد ، جنرال موتورز و تویوتا با ایران خودرو این است که این صنایع پایه رشد خودشان را در واحدهای توسعه و تحقیقات دانشگاهی و اقتصاد دانش بنیان شان گذاشته اند ، اما ایران خودرو هنوز برای ادامه فعالیت خود منتظر است تا ارز های بلوکه شده نفتی آزاد شود. در تمام این سال های ما ماشین آلات وارد کردیم اما در تکنولوژی عقب افتادیم و نتیجه این شد که غول های پتروشیمی داریم اما نمی توانیم وارد بازار محصولات جدید و پیچیده پتروشیمیایی جهانی شویم. هرگاه نفت ارزان شد از واردات درماندیم و دانشگاه صنعت نفت ما هنوز نمی تواند مهندس نفت تحویل بدهد و نیازمند پیمانکار چینی و اروپایی است. و ما همچنان خام فروشیم چون تنها تخصص درونی شده ما همین خام فروشی است.

ارتباط با دنیا ، قدرت تولید داخلی یک اقتصاد را می طلبد. دنیا کشوری که حرف ای برای گفتن نداشته باشد را تنها به چشم بازاری برای فروش کالاهای خود می نگرد و این استراتژی تکیه بر ارزهای نفتی هیچ وقت رشد و توسعه ای را برای کشور ایجاد نخواهد کرد.

تفاوت سیاست های جاه طلبانه دولت ها در اقتصاد ایران با اصول مسلم دانش اقتصاد همواره محل مشکلات اقتصاد ملی ما بوده است. ریشه این سیاست گذاری های غیر علمی ، چیزی است که در دانش اقتصاد به آن جایگزینی انگیزه های سیاسی به جای انگیزه های اقتصادی گفته می شود و انشاء الله در گپ نوشت های بعدی  به آن پرداخته می شود.

سید مصطفی شاداب

یکشنبه 27 اردیبهشت ماه 94

00:20