دارون عجم اوغلو اقتصاددان ترکیه الاصل شناخته شده و استاد دانشگاه MIT است. عجم اوغلو و همکاران او (از جمله دکتر رابینسون) پایه گذار یک برنامه پژوهشی جدیدی در علم اقتصاد هستند که باعث شده تا عده ای احتمال این را بدهند که در آینده او یکی از نوبلیست های این رشته خواهد بود. کار اصلی عجم اوغلو در نگاه کردن به اقتصاد از منظر «نهاد» هاست. از نظر عجم اوغلو علت اصلی توسعه و عدم توسعه کشورهای مختلف در سده های گذشته تفاوت این کشورها در نهادهای آن هاست. قوانین و نهادهای رسمی به خصوص نهادهای سیاسی (مانند نهادهای دموکراتیک و دیکتاتوری) نقش اساسی در توسعه یافتگی و رشد اقتصادی دارند. در این یادداشت می خواهیم به شیوه جدیدی که آقای عجم اوغلو در علم اقتصاد ایجاد کرده است نگاهی بیندازیم.

در دهه های آخر قرن بیست و اوایل قرن بیست ویکم، توجه بسیار زیادی به مساله رشد در علم اقتصاد شد. اقتصاددانان در این سال ها به دنبال یافتن شرایطی بودند که در آن رشد های اقتصادی بالا و بادوام تامین می شود. این سال های که به «رنسانس تحقیقات رشد اقتصادی» معروف هستند، عمده نظریات عوامل ایجاد کننده رشد اقتصادی را ذیل دو دسته «عوامل بلافصل» و «عوامل بنیادین» مطالعه می کردند. عوامل بلافصل عواملی هستند که به انباشت نهاده های کار و سرمایه و بهره وری این عوامل مانند تغییرات فنی و بازدهی مقیاس مربوط هستند. در کنار آن ها، عوامل بنیادین عواملی هستند که به صورت عمیق تر متغیرهایی را بررسی می کنند که باعث می شوند یک اقتصاد در انباشت سرمایه و بهره وری کار موفق تر از سایرین باشد. مطالعات عوامل بنیادین رشد اقتصادی پیونددهنده دانش مغرور اقتصاد با دیگر علوم مانند اقتصاد، جامعه شناسی و جغرافیا هستند. 
عاصم اوغلو در تحقیقات خود، مهمترین عامل بنیادین رشد اقتصادی را «نهادها» می داند. نهادها در اقتصاد همان «قواعد بازی» هستند. نهادها تعیین می کنند که فرآیندهای کار و انباشت ثروت در یک اقتصاد چگونه صورت بگیرند، سهم عوامل چگونه تعیین شود و نقش دولت و بخش خصوصی در مالکیت و تولید ثروت چقدر باشد. نهادها شامل نهادهای رسمی (قوانین، نظام های سیاسی و...) و نهادهای غیر رسمی (آداب و رسوم، فرهنگ و ...) می شود. 
نکته مهم در روش جدید عجم اوغلو این است که تاریخ اقتصادی نقش پررنگی در این روش دارد. علم اقتصاد برای مدت بسیار طولانی به مطالعه تاریخ اقتصادی بی اعتنا بود. بعد از روشن شدن کاستی های زیاد مدل های ریاضی انتزاعی که ویژگی های خاص جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی اقتصادها را نادیده می گرفتند، علم اقتصاد بالاخره به این نتیجه رسید که مطالعه تاریخ اقتصادها ضروری است. 
عجم اوغلو در مطالعات خود یک سوال اساسی مطرح می کند: «در 200 سال گذشته، تاریخ اقتصادی نشان می دهد الگوی کشورهای فقیر و غنی دنیا ثابت بوده است. اما زمانی که به 500 سال گذشته نگاه می کنیم، شرایط کاملا متفاوت است. کشورهای پایین لیست درآمد سرانه ثروتمند ترین کشورها بوده اند و کشورهای بالای این لیست فقیرترین ها بوده اند. »
عجم اوغلو اسم این تغییر را «وارونگی بخت (reversal of fortune)» می نامد. او بیان می کند که کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه کنونی در سال های طولانی با نهادهای اقتصادی و سیاسی ناسالمی دست به گریبان بوده اند که در گذشته دورتر این نهادها در آن ها وجود نداشته است. او به صراحت در چکیده مقاله «نهادها به عنوان عامل بنیادین رشد اقتصادی» می گوید : «استعمار کشورهای جنوب غرب آسیا و صحرای آفریقا در دویست سال گذشته باعث شده است تا نهادهای بهره کش بر این اقتصادها حاکم شوند که اصلی ترین عامل توسعه نیافتگی آن ها به شمار می روند.»
مطالعات دقیق و جزیی عجم اوغلو در اثبات ایده هایش توجه بسیاری از دانشمندان را به خود جلب کرده است. بسیاری از دانشمندان رشته تاریخ از تسلط یک استاد اقتصاد بر تاریخ تمام نقاط دنیا (تاکید می کنم تمام نقاط دنیا) اظهار شگفتی می کنند. این مهارت مثال زدنی در کتاب معروف او به نام «چرا ملت ها شکست می خورند» به خوبی قابل لمس است.
کتاب جدید عاصم اوغلو به نام «ریشه های اقتصادی دموکراسی و دیکتاتوری» به صورت عکس کتاب چرا ملت ها شکست می خورند، به بررسی اثر نهادهای اقتصادی در شکل گیری نظام های سیاسی اقتصادهای مختلف می پردازد. این کتاب به فارسی ترجمه شده است. حتما این دو اثر را بخوانید.