امروز جمع دوستان صمیمی دبیرستان را در دانشگاه فردوسی دیدم. همه بچههای بسیار با صفا، با مطالعه، مسلط، و شاگرد اول‌های مورد توجه اساتیدشون. جامعه شناسی، علوم سیاسی، شیمی، اقتصاد، فیزیک، اونم فیزیک خونده اهل فلسفه اخلاق و روش‌شناسی لاکاتوش! ما معمولا سوالات تخصصی‌مون درباره رشته‌هامون را از هم می پرسیم. سوالی که امروز همه به عنوان دانشجوهای ارشد از همدیگه می‌پرسیدیم و هیچ کس تخصص کافی برای جواب دادنش نداشت، این بود: «کار پیدا می‌کنیم؟». درباره بیکاری تحصیلکرده‌ها بخونید؛ چاپ شده در روزنامه شهرآرا، امروز صبح. قول می‌دم تحلیل جدیدیه.

بیکاری مشکلی است که اقتصاد ایران در بلندمدت همواره از آن رنج برده‌است. نرخ بیکاری در ایران اغلب عددی دو رقمی بوده‌است. علاوه بر بیکاران دایمی، تعداد زیادی از جمعیت در سن اشتغال کشور به صورت فصلی دچار بیکاری می‌شوند. درکنار بیکاری دایمی و فصلی که همواره در اقتصاد کشور چهره‌نمایی می‌کرده‌است، بازار کار در نیم‌دهه گذشته با پدیده جدیدی به نام «بیکاری تحصیل‌کردگان» مواجه شده‌است. بیکاری افراد تحصیل‌کرده که عمدتا دارای مدارک معتبر علمی و بعضا فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های شناخته شده کشور هستند علامت سوال بزرگی در مقابل کارشناسان و مردم ایجاد کرده‌است؛ به این معنی که اگر تا ده‌سال گذشته عبور از سد کنکور و دریافت پذیرش از دانشگاه‌های دولتی برتر جوانان را در مقابل خطر بیکاری بیمه می‌کرد، اما در سال‌های اخیر مدرک کارشناسی‌ارشد یکی از رشته‌های مهندسی از دانشگا‌ه‌های سراسری نیز ضمانتی در برابر بیکاری محسوب نمی‌شود. سوال مهمتری که پاسخ به آن تکلیف پدیده بیکاری تحصیلکردگان را مشخص می‌کند این است که چرا برخلاف تصور رایج، برخورداری از آموزش‌ عالی در کشور منجر به کاهش بیکاری نمی‌شود؟

تاکنون بیشتر بررسی‌های کارشناسی و اظهارنظرهای عمومی درباره بیکاری تحصیلکردگان بر بررسی ناکارایی‌های آموزش عالی و نظام پژوهش در دانشگاه‌های کشور متمرکز بوده‌است. طبیعت وارداتی بودن رشته‌های علمی، قدیمی بودن محتوای آموزشی و دور بودن از مرزهای دانش، مدرک محوری به جای پژوهش محوری، ... از جمله عواملی هستند که برای ناکارایی نظام آموزش عالی ذکر شده‌اند. بدون شک مشکلات آموزشی و پژوهشی دانشگاه‌ها نقش زیادی در ناتوانی فارغ التحصیلان آن‌ها در بازارکار دارد، اما باید پذیرفت که این همه داستان نیست. اگر نگاهی به رتبه‌بندی دانشگاه‌های برتر کشور در میان دانشگاه‌های دنیا بیندازیم، متوجه می‌شویم دانشگاه‌های باکیفیت زیادی در نظام آموزش عالی کشور حضور دارند که هم‌اکنون با مساله بیکاری فارغ‌التحصیلانشان دست و پنجه نرم می‌کنند. بقیه داستان بیکاری تحصیلکردگان را باید در سازوکار بازارکار جست.

دستمزد و سطح اشتغال در بازارکار براساس دو عامل اصلی تعیین می‌شود. در سمت عرضه ، «بهره‌وری» نیروی کار تعیین می‌کند هر فرد جویای کار می‌تواند چه مقدار به تولید بنگاه‌های اقتصادی بیفزاید و حداکثر می‌تواند چقدر دستمزد دریافت کند. به بیان دیگر، بهره‌وری نیروی‌کار همان مجموعه مهارت‌هایی است که یک نفر در طی دوران آموزش و تحصیل خودش بدست آورده‌است، و با استفاده از این مهارت‌ها تولید ثروت می‌کند. مقدار تسلط یک فارغ‌التحصیل رشته حقوق به مواد قانونی، مهارت یک کارشناس ارشد عمران در انتخاب مصالح ساختمانی متناسب با نوع بنا، توانایی یک مهندس مکانیک جامدات در محاسبه فشار وارد بر محور موتور در سرعت بالا، و ... مثال‌هایی از بهره‌وری افرادی است که به عنوان افراد جویای کار مهارت خود را در بازارکار عرضه می‌کنند.

در سمت تقاضای بازارکار،«فناوری» که یک بنگاه در خط تولید خود از آن استفاده می‌کند مقدار و نوع نیروی‌کاری که برای آن آگهی استخدام می‌دهد را تعیین می‌کند. یک کارگاه تولید کفش را در نظر بگیرید. اگر این کارگاه برای تولید روزانه 50 جفت کفش از وسایل اولیه برش چرم و دوخت استفاده کند، در بازارکار تنها 5 نفر کارگر ساده با سابقه را تقاضا خواهدکرد؛ درصورتیکه اگر همین کارگاه از ماشین‌آلات جدید صنعت کفاشی استفاده کند، می‌تواند روزانه 150 جفت کفش تولید کند، بنابراین به دنبال استخدام 15 کارگر ماهر و آشنا با جدیدترین فناوری‌های روز آگهی می‌دهد. فناوری کلید رمزگشایی از ادامه معمای بیکاری تحصیلکردگان است. زمانی که بنگاه‌های تولیدی به دلایل متعددی مثل هزینه بالای تامین سرمایه و از دست دادن بازار در مقابل کالای مشابه وارداتی انگیزه‌ای برای استفاده از فناوری‌های بهینه و جدید ندارند، افزایش کیفیت و کمیت آموزش عالی نیز اثری در جذب نیروی‌کار تحصیلکرده در بازارکار ندارد. علاوه بر خط تولید، نسبت بالایی از جمعیت افراد تحصیلکرده در اقتصادهای موفق دنیا در واحدهای تحقیق و توسعه بنگاه‌های اقتصادی فعالیت می‌کنند. واحدهای تحقیق و توسعه واحدهایی هستند که مسئول‌اند به صورت مداوم فناوری درونزایی که باعث می‌شود یک کارخانه یا شرکت تولیدی نسبت به رقبای خود دست برتر را داشته باشد تولید کند؛ زیرا فناوری وارداتی و روش‌های تولید جدیدی که می‌توان آن‌ها را از بازارهای جهانی دانش و ایده خریداری کرد در دسترس همه شرکتهای کشور قرار دارد و استفاده از آن‌ها مزیت رقابتی قابل توجهی به شمار نمی‌رود. خودروهای دوگانه هیبریدی، ،گوشی‌های تلفن همراه لمسی، ترکیبات جدید برای تولید داروهای موثرتر مقابله با ایدز و ... همه پیشرفت‌هایی هستند که در اتاق‌ها و آزمایش‌گاه‌های واحدهای تحقیق و توسعه شرکت‌های مطرح دنیا متولد شده‌اند. زمانی که دو غول خودروسازی کشور که روی‌هم حدود 60 هزار نفر از نیروی‌کار کشور در آن‌ها مشغول به کار هستند فاقد واحدهای تحقیق و توسعه هستند، طبیعی است که تعداد زیادی از فارغ‌التحصیلان جویای‌کار از یافتن شغل متناسب با تخصصشان باز می‌مانند و اقتصاد با موجی از تحصیلکردگان بیکار مواجه می‌شود.