عقلانیت مصرفی چیست ؟ مردم ما چه مقدار عقلانیت مصرفی دارند ؟ یک جوان ایرانی چه سطحی از رفاه اقتصادی را به عنوان سطح رضایت بخش برای ده سال ابتدایی زندگی خود تصویر می کند ؟ آیا افزایش مصرف از طریق وام ها بانکی کاری عقلانی است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از نقطه های اختلاف امروز میان جوانان و نسل گذشته در اقتصادما مساله الگوی مصرفی این دو نسل برای ادوار زندگی می باشد. تاکید والدین بر قناعت بر وضع حاضر و دست نیازیدن به راه های موجود مانند قرض و وام در زندگی برای تامین سطح مطلوب مصرفی همواره با ایده آل های مصرفی بالای نسل جوان و تلاش برای یافتن راهی برای پرکردن خلا مصرفی زندگی در تعارض بوده اند . اما به راستی هر کدام از دو نسل ما چه مقدار عقلانیت اقتصادی را در الگوهای مصرفی خودداشته اند ؟
تمامی نظریات مطرح در علم اقتصاد متعارف براساس , براساس فرض رفتار عقلایی مصرف کننده بنا نهاده شده اند . تمامی این نظریات به دنبال این هستند تا توضیح دهند یک مصرف کننده عاقل (rational consumer) چگونه انتخاب های مصرفی خود را انجام می دهند. این جا سعی می کنیم بر اساس دو نظریه مهم مصرفی , خوانندگان را با رفتار عقلایی مصرفی مطلوب علم اقتصادآشنا کرده و میزان انطباق رفتار مصرفی خودمان را با این نظریات بسنجیم.
نظریه مصرفی آندو - مودیگیلیانی , یا نظریه سیکل مصرفی , رفتار یک مصرف کننده عاقل را به صورت تلاش برای تقسیم جریان درآمد خود بر مصرف ادوار مختلف عمر خود توضیح می دهد. افراد معمولا در مراحل ابتدای عمر اقتصادی زندگی از درآمدی کمتراز میزان مصرف خود برخوردارند. این روند ادامه می یابد تا جایی که در مراحل میانی عمر هر فرد (میانسالی) معمولا درآمد افراد از مصرف شان کمتربوده و باز در دوره بازنشستگی به دلیل فراغت از فعالیت تولیدی , درآمد هر فرد از مصارف دوره پیری خودش کمتر است .
طبق این نظریه , آنچه یک مصرف کننده عاقل انجام می دهد , عبارت است از قرض گرفتن در مرحله ابتدایی زندگی و پس انداز در مرحله میانی. یک مصرف کننده عاقل , درآمد مازاد مرحله میانی عمر خود را برای پرداخت وام های دریافتی مصرفی در ابتدای عمر و نیز پس انداز برای جبران کسری درآمد در دوره پایانی و بازنشستگی خودش تخصیص می دهد.
از طرف دیگر , در نظریه مهم مصرفی اقتصاد که نظریه مصرفی فریدمن می باشد , رفتار یک مصرف کننده در مصرف و به تبع استفاده از وام های مصرفی برای جبران کسری درآمد از مصرف , بر اساس یک برآورد از میزان در آمد دایمی انتظاری از تمام زندگی تنظیم می شود .
حالا باید پرسید یک مصرف کننده ایرانی , آیا رفتار های مصرفی خودش را منطبق بر برآوردی از درآمد دایمی مورد انتظار خود تعدیل می کند , یا به مصرف هرچه بیشتر و استقراض بیشتر در برای تامین سطح انتظاری غیر عقلایی مصرفی خود می پردازد؟
آن چه درباره پدران این اقتصاد باید گفت این است که تاکید بر مصرف در اندازه درآمد فعلی , تنها از میزان رفاه زندگی آن ها کاسته است. رفتار عقلایی حکم می کند زمانی که می توانیم سطح مطلوبیت کنونی مان را با استقراض افزایش دهیم و با تعویق هزینه ها به زمان افزایش درآمد هیچ زحمتی را متحمل نشویم, اکتفا به مصرف محدود کنونی تنها از رفاه ما خواهد کاست .
از طرف دیگر , تلاش فرزندان در این اقتصاد برای تامین سطح مصرفی که بدون توجه به درآمد دایمی و پیش بینی از سیر دایمی درامدی زندگی صورت می گیرد , همواره باعث سرشکستگی و ناکامی های اقتصادی زندگی در سال های ابتدایی و میانی زندگی شده است . همواره یک انسان عاقل در مصرف خود سطح توان درآمدی خود را به عنوان فاکتور بسیار مهم در هدف گذاری ایده آل های مصرفی در نظر می گیرد .
عدم رفتار براساس فروض رفتار عقلایی همواره برای افراد یک اقتصاد مانند اقتصاد ما بحران زا بوده است . شاید دور از انصاف نباشد که بگوییم داشتن خودروی ساده پراید برای یک جوان طبق شرایط کنونی اقتصاد ما باید به عنوان هدفی در یک بازه بیش از پنج سال از زمان شروع به اشتغال در نظر گرفته شود و این همان رویه عقلایی زندگی است.