حمایت های بانک مرکزی بانک ها را همچنان پادشاهان بلامنازغ اقتصاد ایران کرده است
بانک مرکزی برای جلوگیری از بی ثباتی اقتصاد در اثر بی ثباتی نرخ تورم و کنترل «نقدینگی» تاسیس شدند. زمانی که مشخص شد بانک ها به تنهایی نمی توانند از کنترل اثرات سیستمی فعالیت های خود برآیند بانک های مرکزی تاسیس شدند تا با نجات بانک ها، از ورشستگی های زنجیره ای در اثر انقباض اعتباری در اقتصاد جلوگیری کنند. می خواهیم نگاهی به رابطه بانک مرکزی با بانک ها بیندازیم تا ببینیم چرا بانک ها با وجود مشکلات داخلی بسیار زیاد خود همچنان پادشاهان اقتصاد ایران هستند؟
بزرگترین کارگزاری ها و شرکت های سرمایه گذاری بورس، گران ترین ساختمان های تجاری، و بسیاری «ترین» های این اقتصاد به بانک ها تعلق دارد. بانک ها بزرگترین طلبکاران اقتصاد ایران هستند و تنها بنگاه هایی هستند که یک نرخ مطمئن بسیار بالای بازدهی را به مشتریان وعده می دهند. بانک ها پادشاهان این اقتصاد هستند و کسب و کار آن ها هیچ وقت وارد رکود نمی شود. از نظر سازمانی، کمترین برخورد را با سازمان های مختلف نظارتی و قانونی دارند. اگر عظیم زاده در دفتر کارخانه فرش بافی خود مجبور است جدا جدا به وزارت اقتصاد و سازمان امور مالیاتی و قانون کار و وزارت کار و ... پاسخ بدهد، سهامداران بانک ها کار را به مدیر عامل سپرده اند و مدیر عامل بانک هم فقط با یک جا رفت و آمد دارد: بانک مرکزی.
سکانس اول: سلامت مالی بانک ها
علی رغم این وضعیت، بانک ها اصلا وضعیت سالمی ندارند. سلامت مالی یا financial solvency بانک های ایران به شدت خدشه دار است. مطالبات معوق بانک ها وضعیت وخیمی پیدا کرده است. در جامعه بانکداران ایران، بانک های خصوصی وضعیت به مراتب بدتری نسبت به بانک های دولتی دارند، حال این که بانک های خصوصی اصلا بار تسهیلات تکلیفی را به دوش خودشان نمی کشند. گزارش مرکز پژوهش های مجلس از وضعیت اعسار (ورشکستگی غیر رسمی) بانک های کشور با تیتر «معمای نرخ سود بانکی؛ کالبدشکافی بحران اعسار در برخی نهادهای مالی مجاز» وضعیت وخیم بانک ها را نشان می دهد.
به عنوان کسی که تمام تمرکز خودم را بر تحقیقات مدیریت ریسک اعتباری بانک ها متمرکز کرده ام، به جرات می گویم معروف ترین بانک های ما از ابتدایی تری ابزارهای مدیریت ریسک اعتباری بی خبرند. هیچ بانکی نمی داند رتبه بندی اعتباری و Credit scoring چیست و بدون شناخت از وضعیت اعتباری مشتریان خودشان به آن ها وام می دهند.
بانک های ما ابزارهای تحلیل فشار stress test ندارند و نمی دانند ترازنامه های آن ها در چه سطحی از نرخ ارز می شکند. نتیجه آن این می شود که وام های ارزی شان در جهش ارزی سال 91 وبال گردن شان می شود و تلاش می کنند تا وام گیرندگان را مجبور کنند تا وام ها را با نرخ ارز جدید بازپرداخت کنند.
بانک ها تلاشی برای اصلاح حاکمیت شرکتی corporate governance خودشان نمی کنند. در بسیاری از بانک ها مدیران اعتباری وام های بانک را عمدا به افراد بدریسک اختصاص می دهند اما هیچ سازوکاری درون بانک از این کار آن ها جلوگیری نمی کند.
سکانس دوم: حمایت بانک مرکزی از بحران نقدینگی بانک ها
بانک ها به تمام دلایل ذکر شده در بالا، در سال های اخیر وارد بحران های نقدینگی شده اند. اضافه برداشت بانک ها از ذخایر بانک مرکزی مهمترین دلیل رشد نقدینگی در سال 93 بود. اگر بانک ها از ذخایر بانک مرکزی برداشت نکنند، از بازپرداخت سپرده های مردم باز می مانند و ورشکسته می شوند. بدون حمایت بانک مرکزی بانک های ما قادر به ادامه فعالیت در اقتصاد ایران نیستند.
وقتی نرخ بازدهی سرمایه برای بزرگترین شرکت های کشور - که شرکت های بورسی هستند- به صورت میانگین سالانه 35 درصد است، بانک ها وام های خرد خود را هم با نرخ 22 درصد ارایه می دهند. امروز در دولت بر سر کاهش نرخ سود بانکی جنگ است و وزرای صنایع و اقتصاد به شدت کاهش نرخ سود سپرده را دنبال می کنند اما بانک مرکزی از این کاهش جلوگیری می کند. رییس کل بانک مرکزی در همایش مالی اسلامی به بانک ها هشدار می دهد که سود های سپرده بالا به مردم نپردازند اما بانک ها در عمل آرام هستند که رییس کل از کاهش نرخ سود سپرده جلوگیری می کند و به کار خود ادامه می دهند. جلسات شورای پول و اعتبار پشت سر هم برگزار می شود اما حرفی از کاهش نرخ سود بانکی به میان نمی آید.
بانک مرکزی استانداردهای کفایت سرمایه بانک ها را بررسی نمی کند و «شیطان» اقتصاد ایران را موسسات مالی غیر مجاز معرفی می کند. دارایی های ثابت بانک ها (زمین ها، ساختمان ها، هتل ها، ...) به شدت از اندازه مجاز آن فراتر رفته است اما بانک مرکزی کار جدی برای آن انجام نمی دهد. قوانین دقیقی برای فعالیت بانک ها در حوزه های مختلف اقتصادی وجود ندارد و بانک ها نه تنها بنگاه دار، که زمین دار، سهامدار و هتل دار شده اند.
سکانس سوم: منافع رییس کل در شبکه بانکی
رییس کل بانک مرکزی همیشه از میان روسای بانک ها انتخاب می شود. کله گنده های شبکه بانکی، رییس کل بانک مرکزی می شوند. بعد از مدت تصدی 5 تا 10 ساله ، رییس کل ها و مدیر کل هایشان دوباره به سیستم بانکی برمی گردند. مدیر کل بانک ملت، کارآفرین، اقتصاد نوین و ...
رییس کل بانک مرکزی می شود و رییس کل بعد از پایان دوره تصدی مشاور بانک ملی یا صادرات یا پاسارگاد می شود. امنیت شغلی و درآمد رییس کل و مدیرهای کل بانک مرکزی در شبکه بانکی تعریف می شود. رییس کل ها از شبکه بانکی بر می آیند و به آن باز می گردند. چرا باید بانک ها را تحت فشار قرار دهند؟ چرا باید قوانین سخت و سیستم های نظارتی بر بانک ها وضع شود؟ چرا باید بانک ها ملزم شوند تا بدون ارزیابی رتبه اعتباری فعالیت نکنند؟ چرا باید بانک ها ملزم به اندازه گیری و اعلام پارامترهای مدیریت ریسک خود شوند؟ چرا باید بانک مرکزی به دنبال اصلاح حاکمیت شرکتی بانک ها شود؟
سکانس چهارم : پادشاهان نمی میرند
بانک های خصوصی و دولتی مجاز به صورت غیر رسمی ورشکسته اند. بانک مرکزی آن ها تر و خشک می کند. نرخ سود بانکی تغییر نمی کند. اقتصاد در رکود است و سرمایه گذاری جدیدی انجام نمی شود. ابزارهای مالی بورس قادر به تامین مالی نیستند زیرا بانک ها سود سپرده بالایی پرداخت می کنند. رییس کل از بانک ها انتقاد می کند. رییس کل به بانک ها باز خواهد گشت. بانک ها همچنان گران ترین ساختمان های تجاری را دارند، بزرگترین شرکت های سرمایه گذاری را دارند. بیکاری در جامعه رو افزایش است. بورس به کما فرو رفته است. پادشاهان نمی میرند.