شنبه این هفته (به تاریخ 22 فرودین 1395 خورشیدی) شاخص کل بورس تهران برای سومین بار در سال جدید ریزش بیش از 1000 واحدی داشت. بیشتر از دکتر فطانت و رییس جمهور، از روزنامه نگارانی شاکی ام که بدرد همه روزها میخورند، چه آنکه روز بعد از هر رخدادی یک نوع تحلیل مینویسند.
28 فروردین، 10 اردیبهشت، و 22 خرداد، ... این هفته بورس سومین ریزش بالای هزار واحدی خودش را در سال 95 نشان داد. می توانیم مثل همه مردم روزنامهها را باز کنیم و مثل همیشه گزارشهایی بخوانیم که سهامداران را به خاطر «غلبه هیجان» و «جستجوی سود در کوتاهمدت» سرزنش میکنند، بعد از آن هم لیستی از اثر نجوم و کواکب گرفته تا درگیری هواداران بازی روسیه و انگلیس در مارسی را به عنوان عوامل دخیل در این بداقبالی به ما ارایه میدهند و بعد رضایتمندانه سر تکان دهیم به این نشانه که «چقدّ تحلیل جامعی خوندیم» !
روزنامهنگار که باشی خوب میدانی که تحلیلهای «جامع» همان فرار روبه جلوی روزنامه نگارها در فردای روزی است که اتفاق مهمی افتادهاست و دبیر سرویس مدام فشار میآورد تا «اولین تحلیل» را برباید !!! روزنامه نگارانی که در بیشتر مواقع خودشان چیز بیشتری از خوانندهها نمیدانند.
اما بیایید تا دقیقتر نگاه کنیم. نمادهایی که این هفته شاخص را با مخ زمین کوبیدند غولهای صنایع سنگین و تولیدکنندههای اقلام درجه یک صادراتی اقتصاد ما هستند. سیمان فارس، فولاد خوزستان، و ... . این را بگذارید کنار آمار رشد بخش صنعت در سال 94 که منفی اعلام شد و خبرهایی که از گوشه و کنار میشنویم؛ مثل این یکی: «خط تولید گروه ملی فولاد ایران متوقف شد».
کلاسیکترین نتیجهای که از این پازل بیرون میآید این است که ریزشهای سه ماه گذشته از بیرون از تالار شیشهای پل حافظ تغذیه شدهاند. بنیادهای موثر بر ارزش شرکتهای بورس به شدت تحت فشار هستند و این فشار سهامهایی که با انتظارات خوشبینانه ناشی از چند خبر و اتفاق سیاسی باد شدهاند را منقبض میکند. این همه داستان است.
بهتر است قبول کنیم که بورس – دقیق یا نادقیق – دماسنج اقتصاد است و بازار پیرو. فروض کلاسیک علم اقتصاد به ما قول دادهاند که هر اتفاقی که در دنیای واقعی میافتد در اعداد و شاخصها منعکس شوند و هر اشتباهی در سنجش ارزش شرکتها به زودی اصلاح شوند.
خوب است به اخبار سیاسی را به اندازه صداقت سیاستمدارها وزن بدهیم.