بسم الله الرحمن الرحیم
درآمدهای نفتی از مهمترین عواملی هستند که در سال های اخیر در مجامع علمی و سیاست گذاری کشور به عنوان منشا توسعه نیافتگی, رشد اقتصادی پایین و تورم بالای کشور شناخته شده اند.
اما مساله مهمی که در توضیح این مساله بدیهی گرفته می شود - اما همچنان برای مخاطب ایرانی اخبار اقتصادی پوشیده است - این است که این درآمدها به خودی خود سبب مشکلات بالا نمی شوند. آن چیزی که مشکل زاست, نوع استفاده ی معمول این درآمدها در کشورهای درحال توسعه نفتی خاورمیانه است که باید به عنوان منشا مشکل مورد بحث قرار بگیرند .
این نوشته به دنبال تشریح سازوکار اثر گذاری درآمدهای نفتی بر اقتصادملی است .
بسم الله الرحمن الرحیم
درآمدهای نفتی چه تفاوتی با بقیه درآمدهای یک اقتصاد دارد؟ به نظر بهترین شروع برای تحلیل نقش درآمدهای نفتی در اقتصاد ما همین سوال است.
تفاوت عمده درآمدهای نفتی با سایر درآمدهای یک اقتصاد این است که درآمدهای غیر نفتی به عنوان درآمدهای ناشی از تولید در اقتصاد شناخته می شوند, در صورتیکه در مقابل آن درآمدهای نفتی یک اقتصاد به عنوان درآمدهای ناشی از حیازت شناخته می شوند.
در اقتصاد متعارف , درآمدهای ناشی ازتولید همواره همراه با مقدار قابل توجهی از هزینه تولید (دستمزد و اجاره سرمایه) تحلیل می شود, چیزی که همراه با ویژگی های بازارهای رقابتی مقدار مشخصی از حاشیه سود را برای کارفرما حاصل می کند.
درمقابل, درآمدهای نفتی تنها دارای هزینه اندک دستمزد کارگر و هزینه های عملیاتی تولید وصادرات (هزینه های اداری و...) می باشد که کسر این هزینه ها از درآمد حاصل از فروش نفت در بازارهای نفتی که معمولا به صورت کارتل قیمت گذار اداره می شوند و ویژگی های یک بازار رقابتی را ندارند, حاشیه سودهای هنگفتی را برای اقتصادها به ارمغان می آورد.
حاشیه سود وسیع درآمدهای نفتی به علاوه عرضه آن در بازارهای شبه انحصاری(Oligapoly) باعث می شود اقتصاد وابسته به درآمدهای نفتی انگیزه ای برای ارایه نوآوری و تنوع محصولات نفتی نداشته باشند و مدت ها با درآمدهای خام فروشی سرکنند. خاموش شدن انگیزه های کارفرمایی و تحقیق و توسعه اولین اثری است که باعث از کارافتادن موتور محرکه رشد اقتصادی یعنی نوآوری می شود , چیزی که در تولیدات یک اقتصاد به شدت وجود دارد.
خاصیت رقابتی بودن بازارهای تولیدی داخلی و صادراتی همیشه این اثر را باخود دارد که تولید کننده ای که به دنبال پیشرو بودن در نوآوری های فناورانه و مدیریتی نباشد, توسط بازار رقابتی به شدت تنبیه شده و به اصطلاح مجبور به خروج از بازار و ورشکستگی شود. بنگاهی که نتواند خود را با نوآوری و فناوری پیشرو نگه دارد معمولا دچار افزایش هزینه ها و کاهش حاشیه شود , استهلاک سرمایه زیاد , و ازدست دادن بازار در تابع تقاضای کل صنعت خود می شوند و این خاصیت بازار رقابتی است .
ویژگی دیگر درآمدهای نفتی , خاصیت ارزی بودن آن است. درآمدهای نفتی کشورهای صادر کننده نفت , دربازارهای جهانی بر اساس معتبرترین ارز بین المللی – اکنون دلار آمریکا – قیمت گذاری می شوند. درحالیکه کسر بزرگی از تولیدات یک اقتصاد متکی بر بازارهای داخلی آن کشور بوده و درآمدهای آن مستقیما به واحد پول آن اقتصاد محاسبه و پرداخت می شود.
این تفاوت میان درآمدهای نفتی و تولیدی یک اقتصاد, از مهمترین عوامل تورم های مزمن سالانه در اقتصادماست. زمانی که درآمدهای عمده یک اقتصاد بنا بر ارز خارجی دریافت شود, برای هزینه کرد این درآمدها در اقتصادداخلی راهی به جز مبادله ارزهای نفتی در بازار ارزی داخلی کشور برای تامین ریال موردنیاز نیست, زیرا این درآمدهایی که از خارج این اقتصاد آمده باید در داخل این اقتصاد هزینه شود .
این پدیده در اقتصاد ما به صورت فروش ارز نفتی توسط دولت ها به بانک مرکزی و دریافت ریال در ازای آن نمود دارد . دریافت ریال در ازای ارز داخلی و هزینه کرد آن داخل اقتصاد درحالیکه در ازای این درآمد کالاو خدماتی در داخل تولید نشده است , موجب افزایش پایه پولی یا همان پول پرقدرت در داخل شده و این همان چیزی است که از نظر اقتصاد پولی ریشه تورم های مزمن شناخته می شود .
اما تکیه به درآمدهای نفتی چه اثری می تواند بر بازار کار یک اقتصاد داشته باشد؟ مساله این است که طبیعت حیازت منابع و درآمدهای حیازتی یک اقتصاد اقتضا می کندکه برای استخراج و فروش این منبع ثروت , افراد اندکی به عنوان کارگر ساده سکوهای نفتی و کارشناسان حرفه ای مهندسی و اقتصاد نفت به عنوان نیروی کار ماهر این صنعت به کارگیری شوند . کافی بودن درآمدهای نفتی برای یک اقتصاد از یک طرف باعث می شود این اقتصاد انگیزه ای به توسعه بخش های ثروت زای دیگر (صنعت خدمات و...) نداشته باشد, و از طرف دیگر این صنعت یکه تاز ظرفیت استخدام نیروی کار کمی خواهدداشت . هر چه یکه تازی صنعت استخراج و تولید نفت در یک اقتصاد بیشتر باشد, فرصت های شغلی برای یک اقتصاد نیز کمتر است .
از طرف دیگر بخش نفت با ایجاد مشکلات کلان اقتصادی (تورم و هزینه سرمایه گذاری بالا) در یک اقتصاد, همواره شرایط را برای توسعه بخش های دیگرتولیدی اقتصاد سخت و سخت تر می کند و بنا بر اصول اساسی اقتصاد خرد زمانی که مطلوبیت نهایی سرمایه گذاری در بخش نفتی بسیار بیش از سایر بخش های یک اقتصادشود , این مساله موجد حرکت سرمایه از سایر بخش های مولد به بخش نفت و افزایش هزینه سرمایه گذاری در سایر بخش های صنعتی می شود . چیزی که باز هم مولد بیکاری های بالا در اقتصاد ماست .
نفت یک نعمت خداداد و حیاتی ترین منبع تامین انرژی اقتصادهای کنونی است. آن چه باید به خاطر داشت , طبیعت این منبع درآمدی و همراهی آن با تازه پا بودن اقتصاد های نفتی سبب نوع خاصی از استفاده از این منبع درآمدی شده است که مولد مشکلات امروز اقتصاد ماست. باید به خاطر داشت که نوع استفاده امروز ما از این درآمدها متناسب با ویژگی های اصلی این منبع درآمدی نیست و همین استفاده غیر علمی و ناسازگار با ناموس طبیعی و سنت الهی جاری در این ثروت است که مشکل زاست نه خود این ماده .
پس مهم است که به جای تیترهای روزنامه نگاری "ای کاش روزی نفت تمام شود ! " باید به دنبال یافتن راه های علمی استفاده از این ثروت خداداد باشیم.
اما مدل بهینه استفاده از درآمدهای نفتی چیست ؟
در نوشته بعد به این مساله خواهیم پرداخت , ان شاءالله