یک سال قبل در در کلاس فلسفه اقتصاد ، نکته ای از استاد عزیزم دکتر نعمتی شنیدم که واقعا برایم جالب بود : " در مطالعه علم اقتصاد ، کسانی که اقتصاد را به مثابه science می بینند بیشتر روی epistemology تکیه می کنند و کسانی که این علم را به مثابه Art می بینند روی Ethics تاکید بیشتری دارند. "
تفاوت بین این دو نگرش بماند برای بعدا. اما این که روش های مورد استفاده در تحقیق ، چه تاثیری در شناخت ما از واقعیت اقتصاد می گذارد ، همیشه برایم یک علامت سوال بزرگ و دردناک بود.
ماه گذشته داشتم به صورت تفریحی کتاب the conscience of a liberal پروفسور کروگمن را می خواندم. از روی علاقه شخصی ام به این اقتصاددان بزرگ (و البته تمامی New Keynesian های شجاع معاصر مانند استیگلیتز ، خانم رابینسون و...) در حال دانلود کتاب های ایشان بودم که عنوان کتاب Currencies and Crises (واحدهای پول و بحران ها) توجه من را جلب کرد.
پرفسور کروگمن در فصل آخر کتاب درباره نظام پولی بین المللی ، به این مساله پرداختند که چرا دیگر در اقتصاد پولی و بین الملل این سوال پرسیده نمی شود که چرا دلار تبدیل به واحد پول بین المللی شده است؟
جواب ایشان به شدت تکان دهنده بود : به خاطر تغییر رویکرد اقتصاد پولی از روش های اقتصاد سیاسی و نهادی به استفاده از مدل های ریاضی !!!
یاد این افتادم که دکتر پیغامی همیشه می گفتند لابه لای خطوط های کتاب های اقتصاد مطالبی نوشته شده است که به راحتی خوانده نمی شوند.
پیدا کردن این تبیین از پرفسور کروگمن برای من که همیشه نگران این هستم نکند مدل اقتصادی که استفاده می کنم ویژگی های اقتصاد ایران را نادیده گرفته باشد خیلی ارزشمند بود.
متن کامل این چند پاراگراف را برایتان ترجمه کرده ام.
لذت ببرید.
یاعلی